[ بدون عنوان ]
جمعه 16 خرداد 1393 12:11
تماشا کن ، تماشا کن ، تماشایی شدم دیگر دعا و گریه و آهِ سحرگاهی شدم دیگر تماشا کن در این گردابِ غم ، غرقم زِ هجرانت در این دریایِ بی پایان ، چنان ماهی شدم دیگر شبم را می کنم سَر ، بی طَرَب ،خاموش چون بوفی طلسم و ناله و نفرینِ گهگاهی شدم دیگر به دنبالت رفیقِ دشت ها و قصه ها گشتم چنان مجنون ، اسیرِ کویِ لیلایی شدم دیگر...